کد خبر:16726
پ

سایت هاشمی رفسنجانی: نوشیدن جام زهر توسط امام، کام ملت را شیرین کرد!

به گزارش «قاصدنیوز»، سایت رسمی اکبر هاشمی رفسنجانی در مطلبی جسورانه و توهین آمیز، پا را فراتر نهاد و نوشیدن […]

به گزارش «قاصدنیوز»، سایت رسمی اکبر هاشمی رفسنجانی در مطلبی جسورانه و توهین آمیز، پا را فراتر نهاد و نوشیدن جام زهر توسط امام را باعث شیرین شدن کام ملت نامید. همچنین به صورت تلویحی پیشکسوتان جهاد و شهادت و رزمندگان دفاع مقدس را «کله شق» معرفی کرده است.

ارائه این جنس تحلیل ها در هنگامه تعیین سرنوشت مذاکرات هسته ای پیام های بسیار سیاهی نسبت به تکرار مجدد سناریوی تعارف و نوشاندن جام زهر را به اذهان متبادر می کند.

در اینجا توجه شما را به متن کامل خبر جلب می کنیم، و قضاوت بیشتر را به عهده دوستان می گذاریم!!!!!

خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی در حاشیه نگاری مراسم افطاری اصحاب هنر و رسانه با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت: هاشمی از همان اول گفته بود. به مذاکره خوشبینم. دلیل خوشبینی اش هم یک کلمه بود و بس. “انتخاب ملّت”. هاشمی خوب می داند جلوی اراده مردم ایستادن ممکن نیست. حال چه مذاکرات هسته ای باشد چه انتخابات ریاست جمهوری. “میزان رای ملّت است”. فقط یک شعار نیست. شاخص اصلی امام است. راز خوشبینی هاشمی به مذاکرات. راز اعجاز انقلاب بود. اعجازی به نام “اراده مردم”.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی، متن کامل این حاشیه نگاری بدین شرح است:

شامگاه سه شنبه است. بیست و سوم تیر ۹۴٫ امشب رسانه ای ها و هنرمندان میهمان آقای هاشمی هستند. در راه که میآیم. شهر حال و هوایی دیگرگونه دارد. خوشحالی محسوسی در صورت مردم پیداست. درست مثل ۲۷ تیر ۶۷٫ همان روزها که به جام زهر امامی، کام ملّتی شیرین شد. همان روزهای معامله با خدا. روزهای معامله آبرو با مصلحت مردم. از ۲۷ تیرماه ۶۷ تا ۲۳ تیر ۹۴٫ فاصله ۲۷ سال نیست. فاصله یک جمله است. همان جمله معروفی که هاشمی دو ماه بعد از پذیرش قطعنامه گفت. به فرماندهان سپاه. هاشمی آن روز گفت. انقلابی گری، کلّه شقی نیست. امروز هم از انقلابی های تقلبی می گوید. همان منحرف کنندگان خط امام. همان ها که ۸ سال حامی جریان انحرافی شدند. تا کلّه شقی، نماد انقلابی گری شد و بی منطقی هم منطق دیپلماسی کشور. از ۲۷ تیر ۶۷ تا ۲۳ تیر ۹۴٫ فاصله یک کلمه است. کلیدواژه ای بنام “اعتدال”. اعتدالی که اگر میداندار نباشد. هم خط امام منحرف می شود. هم راه جمهوری اسلامی.
به ورودی مجمع که می رسم. خیلی شلوغ نیست. حرفهای همه پیرامون توافق هسته ای است.  منتظر نوبت ورود که می شوم. حرفهای آقای هاشمی از جلو چشمم می گذرد. حرفهایی که از سال ۹۲ تا امروز گفت. هاشمی از همان اول گفته بود. به مذاکره خوشبینم. دلیل خوشبینی اش هم یک کلمه بود و بس. “انتخاب ملّت”. هاشمی سالهاست که معجزه انتخاب مردم را به چشم دیده است. از معجزه ۲۲ بهمن ۵۷ تا  اعجاز باورنکردنی۲۴ خرداد ۹۲٫ هاشمی خوب می داند جلوی اراده مردم ایستادن ممکن نیست. حال چه مذاکرات هسته ای باشد چه انتخابات ریاست جمهوری. هاشمی خوب می داند “میزان رای ملّت است”. فقط یک شعار نیست. شاخص اصلی امام است. همان امامی که فرمود: “خمینی، مردم را رهبر خود می داند”. راز خوشبینی هاشمی به مذاکرات. راز اعجاز انقلاب بود. اعجازی به نام “اراده مردم”.
وارد جلسه که می شوم. از شدت ازدحام شوکه می شوم. هر گوشه ای که جایی بوده، کسی نشسته. واقعاً جا برای یکنفر هم باقی نمانده. بیرون در سالن می نشینم. قلم در می آورم و آماده نوشتن می شوم.
آقای هاشمی که وارد می شود. حضار صلوات بلندی می فرستند. چهره آقای هاشمی را از دور می بینم. برق عجیبی می زند. صورتش پر از لبخند و امید است. روزه دار است ولی گلگون سیما. چهره آقای هاشمی امشب خیلی شبیه روز ثبت نام انتخابات ۹۲ است. همان عصر تاریخی. که با پای خود به مسلخ رد صلاحیت رفت. همان عصر دل انگیزی که اگر نبود امروز نه از امید خبری بود و نه از تدبیر. نه از توافق خبری بود و نه از لغو تحریم. گلگونی هاشمی از شادی مردم است.هاشمی زخم ها را به جان می خرد. سینه سپر می سازد تا امید مردمش در امان بماند. گلگونی هاشمی از شادی عافیت خود نیست. از شعف مردم است. هاشمی همچنان ایستاده است. آماده پذیرش زخم های نو. از برای انقلاب. از برای اعتدال. از برای عاقبت بخیری مردم.
سخنران اول، میزبان جلسه است. آقای سلیمانی. مدیرکل روابط عمومی مجمع. اول خوشامدی می گوید به میهمانان. دوم عذر تقصیری دارد بابت فضای کوچک و کمبود امکان پذیرایی از جمع بیشتری از دوستان. بعد نوبت معرفی حضار می شود، در آخر سر هم تشکری می کند از هاشمی. به خاطر قبول حضور در این مراسم خوب و صمیمی.
سخنران دوم جلسه مدیر مسئول روزنامه شرق است. آقای رحمانیان. با خاطره آمده. خاطره ای از سال ۶۵٫ همان موقع که دیپلمه ای رزمنده بود. مردد در میان جبهه و دانشگاه. می گوید در تردید بودیم که شما راهگشایی کردید. فرمودید رزمندگان بعد از جنگ سهمیه خواهند داشت. امروز روز جنگ است. فردای جنگ، روز تحصیل. با این حرف شما بود که دلها آرام شد. آخرش هم به مطایبه می گوید. خدا رو شکر به عهدتان هم عمل کردید!.
مدیر مسئول روزنامه شرق خاطره ای هم از تاسیس روزنامه خود می گوید. از شرط روز اولش برای اینکه “هاشمی نامه” نباشند. حضار با شنیدن این تعبیر می خندند. رحمانیان در ادامه می گوید امّا چه کنیم که بعدها فهمیدیم انتشار روزنامه بی تیتر “هاشمی” شدنی نیست!.
سخنران سوم جلسه خانم فاطمه راکعی است. همان ابتدا می گوید خدارو شکر. چند سالی بود که اینقدر خنده در صورت شما  ندیده بودیم. شعر معناداری را هم از سروده های خودش را می خواند. خیلی وصف حال آقای هاشمی در این روزها است. این هم از خوش سلیقگی تنها خانم سخنران جلسه است….. هیچکس جز خدا نشد آگاه/ آنقدر بی صدا، دل تو شکست/ خوش به حال دل شکسته تو/ باز وقت دعا دل تو شکست.
سخنران چهارم آقای داریوش کاردان است. قرار نبوده سخنران جلسه باشد. ولی می گوید من از آقای هاشمی اجازه دارم! حرفهای جالبی می زند. از فتح بزرگ توافق هسته ای می گوید و از کتاب امیرکبیر هاشمی. از آرزوی دیدن هاشمی درجوانی و از ماجرای شوخی با او در صدا و سیما. خاطره ای دارد از ۱۰- ۱۵ سال قبل. روزهایی که در صدا وسیما به روی پاشنه دیگری می چرخید. می گوید جشنواره ای بود در رسانه ملّی. با حضور و بازدید هاشمی. وقتی شما به غرفه من آمدید. تمام لهجه های کشور را برایتان گفتم. پرسیدید کجایی هستی؟. گفتم: تُرکم. گفتید: تُرکها معمولاً اهل این شوخی ها نیستند. گفتم: به اصطلاح فقها من استثنایم!. گفتید: مسائل فقهی را از کجا یاد گرفتی. گفتم: از رفقای نابابی مثل شما!. شوخی های داریوش کاردان هم جلسه را از خنده پر می کند هم شادی توافق هسته ای را مضاعف می کند. لبخند از سرو روی همه می بارد. شب به یاد ماندنی شده امشب. شبی پر از هنر رسانه ای ها و رسانه ای های هنرمند. امشب همه آمده اند. تا شیرینی خوشحالی خود را با هاشمی قسمت کنند. گویی آمده اند تا شاید اندکی از زخم های دلش را مرهم کنند.
آخرین سخنران، سخنگوی وزارت ارشاد است هم عذرخواهی می کند از عدم حضور وزیر ارشاد در جلسه، به دلیل حضور در ضیافت افطار مقام معظم رهبری، هم گزارشی می دهد از فعالیت های عرصه نشر و هنر.
صحبت میهمانان که تمام می شود. نوبت سخنان آقای هاشمی می شود. حرف اولشان تبریک است. تبریک توافق هسته ای. مشابهت سازی جالبی هم می کند. از شباهت این پیروزی با فتح خرمشهر. از تشابه این دیپلماسی با دیپلماسی پایان جنگ. تلفیق انقلابی گری با اعتدال نتیجه اش می شود ظفر. عاقبت انقلابی گری با افراط هم میشود خطر. چقدر این تشبیه آقای هاشمی به دلم می نشیند. درست مثل تعبیری که بعد از انتخابات ۹۲ کردند. تعبیری که هنوز در گوشم زنگ می زند. “ابرهای تهدید از آسمان ایران رفت”.
حرف دوم آقای هاشمی شبیه تسلیت است. به همه آنانکه انزوای ایران را در دنیا می خواهند. با مصداق کاملی به نام اسرائیل. البته در دوره ای موفق شدند. با بهانه هایی که از سال ۸۴ بدست آنها دادیم. از انکار هولوکاست تا کاغذ پاره خواندن قطعنامه ها. هاشمی از ذات صلح جویی مردم ایران می گوید. تا همه بدانند سیاست خارجی تهاجمی چقدر خطاست. تا همه بدانند منظور امام از صدور انقلاب، دخالت در دیگر کشورها نبود. تا همه بدانیم مهمترین دلواپسی باید دلواپسی های امام باشد. امامی که می گفت ما باید قبل از همه با کشورهای مسلمان کار کنیم. نه اینکه با انحراف از تمدن امام به روزی برسیم که اسرائیلی ها با خشنودی شاهد دعوای ما با عربستان و دیگر ممالک اسلامی باشند!.
هاشمی در ادامه سخنان خود از مظلومیت تیم مذاکره کننده هسته ای می گوید. از اینکه چه صبورانه پای مصلحت مردم ایستادند. هم خود هم خانواده هایشان. از تهمتهایی که شنیدند و دم نزدند. تا مصلحت مردم به مسلخ تندروها نرود. البته هاشمی خیلی پیشتر از اینها وعده این پیروزی را به ظریف داده بود. در دیدار نوروزی سال ۹۳٫ هاشمی آن روز پیش بینی عاقبت کار ظریف را کرده بود. عاقبتی به نام دستیابی او و همکارانش به “بزرگترین پیروزی برای مردم ایران”. روایت مظلومیت ظریف. روایت تکرار تاریخ. روایت جابجایی خادم و خائن. روایت تلخ شجاع نامیدن خائنان به بیت المال و خائن نامیدن خادمان به مصلحت مردم. روایت مظلومیت ظریف.روایت تکرار تاریخ است. روایت جابجایی خادمان و خائنان. در برزخ تمام شدنی بی بصیرتی ها. پرچم بی بصیرتی از صدر اسلام تا امروز. بارها دست به دست می شود. درست مثل پرچم مظلومیت.درست مثل روایت تکرار تاریخ….
حرف بعدی آقای هاشمی حرف انتخابات ۹۲ است. انتخاباتی که اگر نبود امروزی هم در کار نبود. هاشمی از نقش خودش کم می گوید. ولی از کمک شورای نگهبان، زیاد!. می گوید سهم من فقط همان ثبت نام بود و بس. سهم شورای نگهبان هم این بود که جلوی مرا گرفت تا روحانی به پیروزی برسد!. این حرف آخر کنایه تلخی است. ولی واقعیتی پیداست. واقعیتی ثبت شده در کارنامه شورای نگهبان. حق النّاسی است که پای شورای نگهبان است و ادایش واجب شرعی. خسران بزرگی است. داوری ناعادلانه کردن  در جایگاه قضاوت. عاقبتش می شود امروز که نه می توانند از تقدیس احمدی نژاد دفاع کنند و نه از رد صلاحیت هاشمی. آزمون حق النّاس همیشه جاری است. خداوند نیز شاهد و ناظر. آزموده را هم آزمودن خطاست.
امشب به احترام سوال یکی از حضار، سکوت هاشمی درباره فرزندش می شکند. از ملاقاتش با فرزند در زندان می گوید. از دوراهی که پیش پای او گذاشتند. محاکمه یا درخواست عفو از رهبری. از ملاقاتش که با رهبری می گوید بعد از این ماجرا. از پرسش رهبری که نظر خودتان چیست؟. از اینکه گفته بود راضی به خرج کردن رهبری برای آزادی فرزند نیست. هاشمی، هیچگاه رهبری را سپر خود نکرده و نخواهد کرد. حکم برادری این نیست. پس دل به عدالت قضات سپرد و خون دلهایش را بر خویش نگه داشت. آزمون بزرگی برای هاشمی. فرزند را به زندان سپردن یا دل را به خدا.نظام را برای خود بخواهد یا خود را برای نظام. هاشمی این چند کلمه را گفت. ولی هزار ناگفته دارد از دادگاه فرزندش. که هر چند به نفع خویش است ولی گفتنش به نفع نظام و مردم نیست. پس چشم می پوشد دوباره از حق خویش. هر چند که یوسف از پاکی به زندان برود.
حرف آخر آقای هاشمی، حرف رسانه است. درست مثل افطاری پارسال. امسال می گوید من خودم یک رسانه متحرکم. این دو تا حرف را هر آدم رسانه ای که کنارهم بگذارد. متوجه رمز و رازهای آقای رسانه ایران می شود. مردی که در رسانه ملّی هیچ خبری از او نیست. ولی پررنگ تر از صداوسیما، صدایش به مردم می رسد. هاشمی در ۸۰ سالگی بزرگترین درس رسانه ای خود را به همه می دهد. تا بگوید تحرک رسانه ای فراتر از حصار تمام سانسورهاست. چرا که عصر ارتباطات، عصر حصر خبرها نیست. مصداق عینی اش هم خود آقای هاشمی است. که هنوز خبرسازترین سیاستمدار کشور است. چه با صدا و سیما چه بی صدا و سیما.
روایت مصلحت همچنان باقی است……..

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

قضاوت با شما!!!!!!!!!!!!!!!

دیدگاه کاربران ۲ دیدگاه
  • arsh 5 مرداد 1394 / 23:08
    0 0

    رهبری: «در قضیه‌ی قطعنامه گفت: کاسه‌ی زهر را نوشیدم. این تلخی را او تحمل کرد؛ ولی خدای متعال به آن بنده‌ی صالح عوض داد و هنوز دو سال و اندی نگذشته کاسه‌ی شهد و شیرینی پیروزی را به ملتش چشاند و کامشان را شیرین کرد. آن فداکاری، این ثمره را داشت.»
    http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=7407

    • محمد 6 مرداد 1394 / 06:01
      0 0

      نمی دانم این دوستان منظورشان از این متنی که نوشته اند چیست؟
      اگر منظور یکی بودن تعبیر رهبری و سایت هاشمی است، که ظاهرا اشتباه کرده اند، چون تفاوتهای جدی بین این دو تعبیر وجود دارد.
      زیرا رهبری فرموده اند بعد از گذشت دو سال از کاسه زهر کام ملت شیرین شد، و الا در زمان پذیرش قطعنامه مردم یادشان است که تمام ملت ایران از اینکه مجبور به پذیرش قطع نامه بودند ناراحت بودند؛ در حالی تعبیر سایت هاشمی به گونه ای است که تفاوت فاحش بین نظر امام و ملت دیده می شود، یعنی همزمان با کاسه زهر ، کام ملت شیرین شد.
      کما اینکه در این متن تفاوت فاحش تعابیر هاشمی با رهبری دیده میشود، از جمله این عبارت “هاشمی از همان اول گفته بود. به مذاکره خوشبینم.” این در حالی است که رهبری از همان ابتدا می فرمودند من به مذاکرات خوشبین نیستم.
      و …
      فکر می کنم اگر کسی واقعا بدون تعصب این متن سایت هاشمی را مطالعه کند، اهداف شوم خبرنگار را متوجه می شود، و بهترین شاهد بحثی است که آخر خبر از محاکمه پسر هاشمی مطرح می کند.
      لطفا دقت کنید….

ترک ارسال پاسخ به arsh لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید